آترینآترین، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

آترین مامان و بابا

روزهای قشنک آترین

آترین جون اومدم با یه عالمه خاطرات خوب و قشنگ تو مردادماه یه روز با شادی و شقایق رفتیم تاتر . اولین بار بود تاتررفتی خیلی هیجان داشتی با تعجب نگاه می کردی تاتر کلوچه های خدا. وقتی باهات صحبت می کردم جواب نمیدادی کاملا محو تاتر بودی امسال روز دختر که بود باهم رفتیم کیک خریدیم ، بابا محسن با کادو کتاب اومد خونه .تو حسابی شاد شدی و میگفتی مامان تولدمه... راستی تولد هر کی میریم می گی مامان تولد منه تو مرداد هم تولد عمو منصور بود که باز هم تولد آترینم بود     از هر پارکی که رد میشیم باید یه سری به تاپ و سرسره هاش بزنی. اینم پارک دانشجو بعد از بازی شهر بازی تیراژه. وارد مرکز خرید که میشیم...
13 مهر 1395
1